معنی زدنی در بازی
لغت نامه دهخدا
زدنی. [زَ دَ] (ص لیاقت) لایق و سزاوار زدن و کشتن. (از ناظم الاطباء). رجوع به زدن شود.
حل جدول
جر
زدنی نارفیق
نارو
زدنی لشکر
اردو
زدنی خودستا
منم
زدنی ناراضی
نق
زدنی به بستنی
لیس
زدنی در ورزش
فن
زدنی در کشتی
فن
زدنی بهانه جو
نق
زدنی در غربت
لاف
عدد به هم زدنی
دو
فارسی به عربی
صولجان
فارسی به آلمانی
Muskatblu.te [noun]
واژه پیشنهادی
صابون
معادل ابجد
295